ني نامه
خوشا از دل نم اشکي فشاندن = به آبي آتش دل را نشاندن
خوشا زان عشقبازان ياد کردن = زبان را زخمه فرياد کردن
خوشا از ني، خوشا از سر سرودن = خوشا ني نامه اي ديگر سرودن
نواي ني نوايي آتشين است = بگو از سر بگيرد، دلنشین است
نواي ني، نواي بي نوايي است = هواي ناله هايش، نينوايي است
نواي ني دواي هر دل تنگ = شفاي خواب گل، بيماري سنگ
قلم، تصوير جانکاهي است از دل = علم، تمثيل کوتاهي است از ني
خدا چون دست بر لوح و قلم زد = سر او را به خط ني رقم زد
دل ني ناله ها دارد از آن روز = از آن روز است ني را ناله پر سوز
چه رفت آن روز در انديشه ني = که اينسان شد پريشان بيشه ني؟
سري سرمست شور و بي قراري = چو مجنون در هواي ني سواري
پر از عشق نيستان سينه او = غم غربت، غم ديرينه او
غم ني بند بند پيکر اوست = هواي آن نيستان در سر اوست
دلش را با غريبي، آشنايي است =به هم اعضاي او وصل از جدايي است
سرش بر ني، تنش در قعر گودال = ادب را گه الف گرديد، گه دال
ره ني پيچ و خم بسيار دارد = نوايش زير و بم بسيار دارد
سري بر نيزه اي منزل به منزل = به همراهش هزاران کاروان دل
چگونه پا ز گل بر دارد اشتر = که با خود باري از سر دارد اشتر؟
گران باري به محمل بود بر ني = نه از سر، باري از دل بود بر ني
چو از جان پيش پاي عشق سر داد =سرش بر ني، نواي عشق سر داد
به روي نيزه و شيرين زباني! = عجب نبود ز ني شکر فشاني
اگر ني پرده اي ديگر بخواند = نيستان را به آتش ميکشاند
سزد گر چشم ها در خون نشيند = چو دريا را به روي نيزه بيند
شگفتا بي سر و ساماني عشق! = به روي نيزه سرگرداني عشق!
ز دست عشق عالم در هياهوست = تمام فتنه ها زير سر اوست
(قيصر امين پور)




ما آمده ایم تا از دل خستگی هامان بگوییم و از دلشکستگی هامان