تو را قدر اگر كس نداند چه غم - شب قدر را مي ندانند هم

 

مطلب در مورد شب قدر از دكتر علي شريعتي كه وبسايت اطلاع رساني دكتر علي شريعتي آنرا در وبسايت خويش قرار داده بود و خالي از لطف نديدم كه شما هم آنرا بخوانيد كه انشاء الله يك درك عميق تري از شب قدر داشته باشيم.

درود مي فرستيم به روح پاك و بلند علي شريعتي كه مانند پيرو و پيشوايش امام علي حقيقت را فداي مصلحت نكرد و مردانه وار در اين وادي قدم برداشت و مردانه وار و سرخ رو و سربلند رخت از اين دنيا بربسته و به لقاي پروردگارش شتافت.

" شب قدر:

تاريخ قبرستاني است طولاني و تاريك، ساكت و غمناك، قرن‌ها از پس قرن‌ها هم تهي و هم سرد، مرگبار و سياه و نسل‌ها در پي نسل‌ها، همه تكراري و همه تقليدي، و زندگي‌ها، انديشه‌ها و آرمان‌ها همه سنتي و موروثي، فرهنگ و تمدن و هنر و ايمان همه مرده ريگ!
ناگاه در ظلمت افسرده و راكد شبي از اين شب‌هاي پيوسته، آشوبي، لرزه‌اي، تكان و تپشي كه همه چيز را بر مي‌شود و همه خواب‌ها را برمي‌آشوبد و نيمه سقف‌ها را فرو مي‌ريزد. انقلابي در عمق جان‌ها و جوششي در قلب وجدان‌هاي رام و آرام، درد و رنج و حيات و حركت و وحشت و تلاش و درگيري و جهد و عشق و عصيان و ويرانگري و آرمان و تعهد، ايمان و ايثار! نشانه‌هايي از يك «توليد بزرگ»، شبي آبستن يك مسيح، اسارتي زاينده يك نجات! همه جا ناگهان، «حيات و حركت»، آغاز يك زندگي ديگر، پيداست كه فرشتگان خدا همراه آن «روح» در اين شب به زمين، به سرزمين، به اين قبرستان تيره و تباه كه در آن انسان‌ها، همه اسكلت شده‌اند، فرود آمده‌اند.
اين شب قدر است.
شب سرنوشت، شب ارزش، شب تقدير بر يك انسان نو، آغاز فردايي كه تاريخي نور را بنياد مي‌كند. اين شب از هزار ماه برتر است، شب مشعري است كه صبح عيد قرباني را در پي دارد و سنگباران پرشكوه آن سه پايگاه ابليسي را! شب سياهي كه در كنار دروازه مني است، سرزمين عشق و ايثار و قرباني و پيروزي!
و تاريخ همه اين ماه‌هاي مكرر است، ماه‌هايي همه مكرر يكديگر، سال‌هايي تهي و عقيم، قرن‌هايي كه هيچ چيز نمي‌آ‏فرينند، هيچ پيامي بر لب ندارند، تنها مي گذرند و پير مي‌كنند و همين و در اين صف طولاني و خاموش، هر از چنديشبي پديدار مي‌گردد كه تاريخ مي‌سازد، كه انسان نو مي‌آفريند و شبي كه باران فرشتگان خدايي باريدن مي‌گيرد، شبي كه آن روح در كالبد زمان مي‌دمد، شب قدر!
شبي كه ازهزار ماه برتر است، آنچنانكه بيست و چند سال بعثت محمد، از بيست و چند قرن تاريخ ما برتر بود. سال‌هايي كه آن «روح» برملتي و نسلي فرود مي‌آيد از هزار سال تاريخ وي برتر است. و اكنون، براندام اين اسلام اسلكت شده، برگور اين نسل مدفون و برقبرستان خاموش ما، نه آن روح فرود آمده است، سياهي و ظلمت و وحشتشب هست، اما شب قدر؟
شبي كه باران فرو مي‌بارد، هر قطره‌اش فرشته‌اي است كه بر اين كوير خشك و تافته، در كام دانه اي، بوته خشكي و درخت سوخته‌اي و جان عطشناك مزرعه‌اي فرو مي‌افتد و رويش و خرمي و باغ و گل سرخ را نويد مي‌دهد. چه جهل زشتي است در اين شب قدر بودن و در زير اين باران ماندن و قطره‌اي از آن برپوست تن و پيشاني و لب وچشم خويش حس نكردن، خشك و غبار آلود زيستن و مردن! هركسي يك تاريخ است. عمر، تاريخ هر انساني است و در اين تاريخ كوتاه فردي، كه ماه‌ها همه تكراري و سردوبي معني مي گذرد، گاه شب قدري هست و درآن از همه افق‌هاي وجودي آدمي فرشته مي‌بارد و آن روح، روح القدس، جبرئيل پيام‌آور خدايي برتو نازل مي‌شود و آنگاه بعثتي، رسالتي، و براي ابلاغ، از انزواي زندگي و اعتكاف تفكر و عبادت وخلوت فراغت و بلندي كوه فرديت خويش به سراغ خلق فرود‌آمدني و آنگاه، در گيري و پيكار و رنج و تلاش و هجرت و جهاد و ايثار خويش به پيام!
كه پس از خاتميت، پيامبري نيست، اما هر آگاهي وارث پيامبران است! آن «روح» اكنون فرود آمده است، در شب قدر بسر مي‌بريم. سال‌ها، سال‌هاي شب قدر است، در اين شبي كه جهان ما را در كام خود فرو برده است و آسمان ما را سياه كرده است، باران غيبي باريدن گرفته است، گوش بدهيد، زمزمه نرم و خوش آهنگ آن را مي‌شنويد، حتي صداي روييدن گياهان را درشب اين كوير مي‌توان شنيد.
سلام بر اين شب، شب قدر شبي كه از هزار ماه، از هزار سال و هزار قرن برتر است، سلام، سلام،سلام،... تا آن لحظه كه خورشيد قلب اين سنگستان را بناگاه بشكافد، گل سرخ فلق برلب‌هاي فسرده اين افق بشكفد و نهر آفتاب بر زمين تيره ما ... و بر ضمير تباه ما نيز جاري گردد. تا صبح بر اينشب سلام ! "

منبع : http://drshariati.org/show.asp?ID=13&q پايگاه اطلاع رساني دكتر علي شريعتي

ماه مبارك رمضان

خداوند مهربان به بهانه هاي مختلف و به اندك عمل صالح بنده اش را عفو و از گناه بزرگ او مي گذرد و پاداش بزرگي عنايت مي كند.

خداوند هميشه با بنده هاي خويش مهربان بوده و هميشه به بهانه مختلف مي خواهد بنده اش به سمت او بيايد و از گناه و شرك و گمراهي نجات پيدا كند و براي اين كار وسيله هاي مختلف در اختيار بندگان خود گذاشته تا از آن طريق انسان هدايت شود و يكي از اين موهبت هاي الهي ماه مبارك رمضان است. كه خداوند در اين ماه سفره خويش را گسترده تر و لطف احسان خويش را وسيع تر شامل حال بنده هايش مي كند. و در اين ماه قرآن براي هدايت انسان نازل شده و شب قدر كه از هزار ماه بهتر است در اين ماه مي باشد.

كه اگر يك شب يعني يك شب قدر را درك بكنيم خداوند پاداش هزار ماه را عنايت مي كند،‌ اين يعني چه؟ غير از اين است كه خداوند بيشتر از خود ما،‌ ما را مي خواهد و بيشتر از پدر و مادر به ما مهربان تر است. اما در مقابل عمل ما انسانها را ببين،‌ چقدر نسبت به خداي خودمان كم لطفي مي كنيم،‌ و در مقابل اندك چيز مادي دنيوي او را مي فروشيم و از براي متاع دنيوي او را فراموش مي كنيم ولي او به هر حال به ياد ما است و از هر فرصت براي هدايت ما استفاده نموده و ما را به سمت خود مي خواند.

و كسانيكه در مقابل چنين خدايي مهربان،‌ ناسپاسي بكند و از دستورات او كه آنهم براي ساختن خود ما و براي تجلي و صيقل دادن روح و روان ماست سرپيچي بكند. آتش دوزخ كمترين جزايست كه بايد مستحق آن باشد.

دوستان بياييد اين ماه پرفيض و بركت خداوند واين نعمت گرانبهاي الهي را پاس بداريم و براي تعالي روح خويش از اين ماه بهترين استفاده را نماييم.

بياييد دست هاي پر از نياز خود را به سمت آن بي نياز دراز نماييم،‌ و از خزانه بي پايان او براي بيچاره گي و تنگدستي مادي و معنوي خويش استدعا كنيم.

و از او كه خود او گفته است از من بخواهيد تا اعطا كنم

بخواهيم كه روح و روان ما را در منجلاب روزمرگي غرق نسازد.

و از آن عزيز با عزت،‌ و ارحم الراحيم بخواهيم كه عزت دنيا و آخرت برايمان اعطا كند.

التماس دعا

پس بگو قرار بود كه تو بيايي...

می‌دانم
حالا سالهاست که ديگر هيچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد
حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری
آن همه صبوری
من ديدم از همان سرِ‌ صبحِ آسوده
هی بوی بال کبوتر و
نایِ تازه‌ی نعنای نورسيده می‌آيد
پس بگو قرار بود که تو بيايی و ... من نمی‌دانستم!
دردت به جانِ بی‌قرارِ پُر گريه‌ام
پس اين همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟


حالا که آمدی
حرفِ ما بسيار،
وقتِ ما اندک،
آسمان هم که بارانی‌ست ...!

 

سهراب سپهري